به بهانه نه ماهگی
هر روزی که میگذره درکت از مسائل اطرافت بیشتر و بیشتر میشه و من نسبت به تربیت تو حساس تر میشم راستش رو بخوای تا الان فقط محبت بود و نوازش اما تازگی احساس میکنم باید گاهی کمی جدیت هم به خرج بدم. میدونی از خدا میخوام که تو نازنینم به بهترین شکل تربیت بشی و شکل بگیری و میترسم از اینکه به خاطر کوتاهی من جز این بشه. گاهی ازت میخوام کاری رو انجام ندی اما نق میزنی و بهم نگاه میکنی که چرا نه؟ و بازهم به کارت ادامه میدی این منو خیلی میترسونه، بابایی میگه من خیلی سخت میگیرم و اینکه تو هنوز خیلی کوچولویی و نباید بهت سخت گرفت.نمیدونم شاید واقعا حق با بابایی باشه.باید بیشتر کتابای تربیتی و روانشناسی کودک بخونم.و بیشتر مواظب رفتارم با تو باشم. از خدا میخوام بهم کمک کنه تا بتونم اونجور که شایسته ست تربیتت کنم.
رفته بودیم پارک و شما اصرار داشتی که بری و روی چمن بنشینی با اینکه دلم نمیخواست اما اجازه دادم.نشستی و با کنجکاوی برگ درختا و چمن رو بررسی کردی.