ترنمترنم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

ماه من ترنم

روزئولا و یک هفته ی سخت

1392/6/14 0:56
نویسنده : مامی
361 بازدید
اشتراک گذاری

چهارشنبه بعد از ظهر بود که احساس کردم بدنت کمي داغ تر از معمول هر کاري کردم اجازه ندادي برات درجه بذارم و البته چون خيلي خفيف بود به حساب تب دندون گذاشتم. پنچ شنبه صبح وقتي از خواب بيدار شدي تبت خيلي بالا رفته بود وقتي دماسنچ گذاشتم 38.4 بود مخم سوت کشيد حتي بعد از واکسن هم اينقد داغ نميشدي . سرت خيلي داغ بود همينطور دهنت وقتي طبق معمول صورتم رو بوس ميکردي(بوس که چه عرض کنم به گاز بيشتر شبيه). سریع حاضر شدیم و رفتيم دکتر وقتی معاینه کرد گفت که گلوت متورم و دنبال دونه های قرمز رو پوستت گشت که نداشتی.برای همین فقط برات استامینوفن و شربت آموکسی سیلین نوشت.اون شب و دو شب بعدش تبت بالا بود حدود 38.4 تا 38.7 حتی با استامینوفن هم خیلی پایین نمی اومد من و بابایی تا نماز صبح بیدار می موندیم و هواتو داشتیم که خدا نکرده تشنج نکنی روزاش هم تبت یه خورده پایین تر بود، بی اشتها بودی  و خوراکی های محبوبت هم برات آزار دهنده شده بود حتی از بوی موز هم بدت می اومد و با دیدن خرما استفراغ کردی. شنبه شب ناگهان دونه های قرمزی تو صورت و شکم و کمرت پیدا شد که طبق گفته دکتر آخرین مرحله ی بیماری بود و سه روز باقی بودن تا اینکه شکر خدا خود به خود برطرف شدن. تقریبا یک هفته با این حال گذشت و چه سخت بود برای هر سه تامون. تو این مدت مامان جونی و باباجونی و خاله نفس روزی چند بار زنگ میزدن و حالت رو می پرسیدن و خیلی نگران بودن اما سعی داشتن با حرفاشون نگرانی منو کم کنن اما آخه مگه میشد هزار بار هم که با خودم میگفتم بچه تا بزرگ بشه از این برنامه ها زیاد داره باز هم ذره ای از دلشورم کم نمی شد.اما خوب خدا رو هزاران هزار مرتبه شکر که همه چیز به خوبی و خوشی تموم شد و الان دیگه حالت خوب خوب شده و شیطنتت رو از سر گرفتی.

ای خدای پاک و مهربون خودت حافظ همه بچه ها باش

ترنم



 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)