ترنمترنم، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

ماه من ترنم

مامان فارغ التحصیل شد

1392/12/2 3:57
نویسنده : مامی
404 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم

چند ماه که به خاطر مشغله زیاد خاطراتت رو ننوشتم اما لحظه لحظه ش رو تو ذهنم دارم تا انشاالله سر فرصت بیام و برات تعریف کنم.  چند ماهی که گذشت برای هر سه تامون خیلی سخت و نفس گیر بود. من به شدت درگیر تموم کردن تزم بودم و اکثر اوقات تا ٤ صبح بیدار بودم و کار می کردم و بابایی هم باید پروژه ایی رو که داشت آماده ی تحویل می کرد. حتی تو اوج کاراهای من هم مجبور شد دو بار به فیلد بره. تازه مدت ها بود منتظر دعوت دانشگاه برا مصاحبه ی جذب هیئت علمی  بود که از قضا اونم درست با مشخص شدن تاریخ دفاع من بختش باز شد و دقیقا یک روز قبل از دفاع من به مصاحبه دعوت شد. خیلی سخت بود روزی که من باید برای پرزنت آماده می شدم بابایی نبود تا از شما مواظبت کنه و من موندم و تو جیگر طلا که هزار ماشاالله از شیطنت کم کار نذاشتی، طفلی بابایی هم خیلی سختی کشید مجبور شد صبح به شهر و دانشگاه محل مصاحبش بره و تا شب خودشو برسونه . خلاصه روزای سختی رو پشت سر گذاشتیم اما خدارو شکر که همه چیز به خوبی و خوشی تموم شد و بلاخره در تاریخ ٨ بهمن از تزم دفاع کردم اونم با درجه عالی و نمره ی ٧٥/١٩.

از این به بعد وقت آزاد بیشتری دارم که متعلق به تو  جیگر طلاست. انشاالله به زودی میام و وقایع مهم این مدت مخصوصا تولدت رو تعریف می کنم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان زری
30 اردیبهشت 93 6:55
سلام خانمی نیستی دیگه آپ نمی کنی سلام عزیزم مرسی بهمون سر زدی چرا بزودی آپ میکنم